فراماسونری
فراماسونری

فراماسونری

پس از سقوط امپراتوری روم ، بسیاری از شهرها از بین رفتند و یا به صورت دهکده هایی کوچک درآمدند اما بعد از مدتی (نیمه دوم قرن یازدهم) به تدریج شهرهای جدیدی که معمولا دراطراف یک کلیسا یا یک صومعه قرار داشتند به وجود آمدند. شهرهای مزبور بدلیل امنیتی که داشتند ، روستائیان را بسوی خود جلب کردند و بدین ترتیب جمعیت شهرهارو به افزایش گذاشت . ساکنان اصلی این شهرها ازراه بازرگانی صنعت ثروتمند شدند و برای خود اتحادیه هایی برپا کردند که از جمله ی آنان می توان از(معماران) یا (ماسون ها) که هسته اصلی شهرها ، یعنی کلیساها را ساخته بودند یاد کرد.

از نظر مردم ماسونها بسیار محترم و کار آنان پر اهمیت بود ، لذا معماران برای آن که بر اهمیت کار خود بیفزآیند آموختن این حرفه را به دیگران ممنوع نمودند و رمز و راز آن را برای خود حفظ کردند . احداث شهرهای جدید که گویی پایانی نداشت هر روز بر رونق کارشان می افزود . ماسون ها برای اجر مادی و معنوی در کار خود کوشا بودند و نهایت استادی و ظرافت را در ساختن این گونه بناهای مذهبی به کار می بردند .

این شهر های کوچک و بزرگ که تحت نظر فئودال های بزرگ اداره می شدند از هر گونه آزادی بی بهره بودند و معماران دیگر اصناف از طرف فئودال ها به بیگاری وادار می گشتند . ظلم و تعدی بیش از انداز طبقه حاکم ، سبب گردید که اتحادیه اصناف (کمونها) علیه فئودال ها مبارزه ی خونینی را آغاز کردند .که سرانجام منجر به پیروزی کمون ها گردید . و از آن پس هر صنفی به دنبال نام خود کلمه (آزاد) را قید می کرد که معماران نیز از جمله ی آنان بودند . در سال 1093 میلادی ، اتحادیه فراماسون شکل گرفت . بر اساس راه و روش (بنایان آزاد) یا (فراماسون ها) (که فرانسویان آنرا Franc-Mason و انگلیسی ها آنرا Free-Mason به معنای بنای سنگ کار آزاد می نامیدن) می توان تاریخ آنان را به دوره متفاوت تقسیم کرد :

دوره اول که با سقوط کارولنژین ها (کارولنژین ها دومین سلسله پادشاهی فرانسه بودند که از سال 638 تا 898 میلادی فرمان راندند و پس از آنها کاسپین ها روی کار آمدند که حکومت آنان تا سال 1328 میلادی دوام داشت .) و روی کار آمدن کاسپین ها آغاز گردد. ماسون ها به جز حرفه خود به چیز دیگری نمی اندیشیدند و هم چون سایر اصناف می کوشیدند تا خود را از قید (هیرارشی فئودالی) برهانند.

گر چه تا زمان (فلیپ چهارم) معروف به (خوبرو) -1285 تا 1314 میلادی - نتیجه ای حاصل نشد ، ولی پس از او به تدریج از قدرت فئودالیته کاسته شد همان گونه که اشاره گردید ، عاقبت کمونها پیروز شدند .

آزادی و استقلال شهرها سبب گردید که بنایان آزاد متشکل تر شده و برای پیشبرد اهداف صنفی خود ، مجامع و کلاس هایی را تشکیل دهند . هدف آنان از این گردهمایی ها بر سه محور قرار داشت :

1-تعلیم و تعلم فن معماری و تدریس هندسه که کسی جز آنان از این علم آگاهی نداشت .

2-حفظ منافع صنفی که سود سرشاری عایدشان می کرد .

3-حفظ اسرار و رموز فنی خود که اهمیت ویژه ای برای آن قائل بودند .

بنابراین فراماسونی در آن زمان سازمانی صنفی بشمار می آمد و هیج گونه جنبه ی سیاسی و اجتماعی نداشت .

محل تجمع و  کلاس شاگردان جای مشخصی نداشت ، اما در اواسط قرن شانزدهم مکان ویژه ای را برای این امر درنظر گرفتند و نام (لژ) بر آن نهادند . حتی تا اواخر قرن هفدهم در لژها بحثی جز مسائل فنی معماری مطرح نبود و استاد بنا به صورت عملی و نظری شاگردان را تحت تعلیم قرار می داد و کاربرد فنی و هنری خط کش ، گونیا ،پرگار و شاقول و سایر وسایل کار را به ایشان می آموخت . آنچه استادان را وادار می کرد که رموز کار خود را به شاگردان بیاموزند ، عقیده مذهبی بود و میل داشتند که این فن برای احداث خانه های خداوند ادامه یابد .

نخستین لژها در آلمان تاسیس شدند که آنها را ((هاپت هوتن)) یا ((لژهای بزرگ)) می نامیدند . این لژهای پنج گانه نقش موثری در ایجاد لژهای انگلستان و سپس فرانسه به عهده داشتند و می توان گفت سازمان های ماسونی انگلستان و سپس فرانسه به عهده داشتند و می توان گفت ، سازمان های ماسونی انگلستان که فراماسونری امروز جهان بر پایه آنها مستقرشده ، از (هاپت هوتن) سر چشمه می گیرند . این سازمان ها چندین قرن در اروپا بدون دخالت سیاست بازان شیاد آشکارا به کار صنفی خود مشغول بودند تا آنکه در سال 1717 میلادی ، انگلیسی ها رشته امور فراماسونری را به دست گرفتند و آن را از مسیر اصلی خود منحرف کردند و از همین زمان است که دوره دوم تاریخ فراماسونری که رنگ و ماهیت دیگر دارد آغاز می گردد .

محافل جدید ماسونی در اواخر قرن هیجدهم رشد گسترده ای یافت ، به طوری که در خود انگلستان بالغ به یکهزار و ششصد لژ می گردد . در سال 1733 اولین سازمان ماسونی در شهر (بوستون) آمریکا به وجود آمد که مدتی بعد در فیلادلفیا و سپس در دیگر شهرهای ایالات متحده تشکیل شد .

سابقه تشکیل ماسونی در هندوستان به سال 1730 باز می گردد که ابتدا شهرهای کلکته ، مدرس و سپس سایر نقاط هند را آلود ساخت . نخستین نشریه ای که از طرف ماسون ها در آمریکا انتشار یافت توسط (بنجامین فرانکلین) بود که از پیشگامان فراماسونری در ایالات متحده به شماره می رود . بعد از وی باید از (جرج واشنگتن) نام برد که شخصا لژی را در (ویرجنیا) تاسیس کرد و مبلغ جدی این سازمان شد .

لژ فراماسونری در فرانسه توسط سازمان ماسونی انگلستان در سال 1732 میلادی در پاریس افتتاح شد و این در حالی بود که فرانسویان ، خود دارای لژهای ماسونی بودند و آنها را (گرانداوریانت) می نامیدند .   در سال 1733 فراماسونری جدید به آلمان راه یافت و در 1737 به هلند و پرتقال رسید و در مدتی کوتاه دانمارک (1745) ، ایتالیا (1763) ،  روسیه (1771) ،  سوئد (1773) و سایر نقاط اروپا را گرفتار خود ساخت . افراد این سازمان ها که در حقیقت از انگلستان اطاعت می کردند موظف بودند که اصول و شعائر خود را پنهان داشته و بشریت را از نعمت آزادی ، برابری و برادری برخوردار سازند . از همین زمان است که سازمان فراماسونری جدید درصدد جعل تاریخی باستانی برای خود برآمد و گفتند که (اولین جمعیت ماسونی در عهده حضرت آدم تاسیس شده است .) مؤسسین تشکیلات ماسونی در روسیه اظهار داشتند که (سنگ اول بنای فرقه ماسونی در زمانی نهاده شده که سلیمان نبی به ساخت بنای معبد معروف خود موسوم به هیکل سلیمان اقدام نمود . )

اما علت تغییر شکل فراماسونری آن بود که کار شهر سازی در اروپا قرن شانزدهم به پایان رسید و دیگر سلاطین و حکام و اشراف پول خود را برای ساختن کلیساهای کوچک و بزرگ خرج نکردند . در انگلستان کارهای ساختمانی کلیساها زودتر از سایر نقاط اروپا تعطیل شد و کار ماسونهای حقیقی از رونق افتاد . در این هنگام عده ای از اشراف انگلیس به خاطر جاذبه های علم هندسه به محفل های فراماسونها راه یافتند و کمی بعد سردمداران کلیسا هم به آنان ملحق شدند و بافت یک نواخت ماسونها را به هم ریختند . چون کار ساختمانی کلیسا کساد شد ، به تدریج معماران گوشه گیر شدند و جای خود را به اشراف که هیچ گونه آشنایی وعلاقه ای به فن معماری نداشتند سپردند . با تعطیل کارهای ساختمانی و توسعه فن چاپ رونق صنفی سازمان های (بنایان آزاد) از بین رفت . به طوریکه در اوایل قرن هیجدهم ، سه چهارم اعضاء سازمان ها را اشراف کارگردانان کلیساها تشکیل می دادند . گرچه تا ابتدای قرن بیستم هنوز تنی چند از معماران قدیمی در لژهای فراماسونری عضویت داشتند ،  اما از آنجا که خود رابین گروه های اعیان و اشراف ، بیگانه و حقیر می دیدند ، این گونه محافل را ترک کردند آنها را یکجا به دست اعضاء جدید سپردند . هنگامی که فراماسونری جنبه ی علمی خود را از دست داد مسائل خرافی همچون کیمیا گری و احضار ارواح جای گزین آن شد و آن پس ورود داوطلبان به محافل ماسونی به صورت مرموز و پیچیده ای در آمد . اکنون نیز این روش در تمام لژها رعایت می شود و غیر از اشراف و آنانکه دارای مشاغل برجسته کشوری  ، لشگری ، صنعتی ، اقتصادی می باشند کسی را در میان خود نمی پذیرند .

دین و مذهب نیز از نظر آنان مردود است و در اصل اول قانون اساسی فراماسونری که در سال 1723 میلادی در انگلستان وضع شده آمده است :

(یک ماسون طبق تعهدی که می کند مجبور است که از قوانین اخلاقی پیروی نماید . در گذشته ماسون های هر کشور مجبور بودند که از مذهب رسمی ان مملکت پیروی می نمایند ،ولی از این به بعد یک ماسون تعهدی جز این ندارد که از قئاعد اخلاقی پیروی نماید و عقاید دیگر او مربوط به فراماسونری نیست...)

البته در لژهایی که تبعیت از محافل ماسونی انگلیس وامریکایمیکند .اعتقاد به خداوند به صورت لفظی وجود دارد اما به نظر می رسد

که از ان برای پیشبرد مقاصد خود در بعضی از کشورها به ویژه در خاورمیانه استفاده می نمایند ،زیرا خدای مطرح شده انان جز خدای اختصاصی اسرائیل  یعنی (یهوه صبایوت) نیست

گرچه بر اساس مدارک موجود تشکیلات فرماسونری ابتدا در المان به وجود امد وزیر بنای محافل ماسونی در سراسر اروپا وامریکاوخاورمیانه شد،اما در گسترش فرماسونری جدید انگلستان  نقش اول رابه عهده داشت عده ای از مورخان نقطه اغاز فعالیت انگلیس را از سال 1666 میلادی میدانند در این سال حریق بزرگ لندن روی داد و بیش از نصف شهولندن در اتش سوخت و ابنیه ان ویران شد و همین امر محیط مناسبی را برای فعالیت لژهای ماسونی انگلستان فراهم اورد وحتی اشرافی که با بی علاقگیواز روی تفنن علم هنسه را فراگرفته بودند به کمک بنایان شتافتند تا بناهای پایتخت را تجدید کنند . پس از بازسازی شهر لندن ، چون دیگر به وجود معماران نیاز نبود آنان را به بوته فراموشی سپردند و تنها چهار محفل اشرافی از محافل ماسونی به نام های لژ غاز ، لژ تاج ، لژ درخت سیب و لژ جام انگور باقی ماندند که در 23 ماه ژوئن 1717 میلادی با هم متحد شدند و (لژ بزرگ لندن) را به وجود آوردند . اسامی این لژها برگرفته از نام میکده هایی بود که اشراف محافل خود را در آنها برپا می کردند .

در سال 1723 این لژ نام خود را به لژ بزرگ جهانی تغییر داد و با آنکه هنوز در بیرون از مرزهای انگلستان نفوذی نداشت اولین قانون اساسی فراماسونری را وضع کرد که بعدها منشور لژهای فراماسونری جهان شد . در سال 1738  فراماسون های انگلیس تجدید نظری در قانون اساسی خود نمودند و در اصل اول نام (مهار زمین و آسمان) را گنجاندند وتاکید کردند که تفاوت مذاهب مانع از عضویت افراد در سازمان فراماسونری نمی باشد . کسانی که این قوانین را وضع نمودند ، در حقیقت از موسسین (لژ بزرگ جهانی) و در سلک زعمای کلیسا بودند .

(ژان .تئوفیل دزاگولیه) که او را بانی فراماسونری جدید می دانند در سال 1714 به عنوان عضو پیوسته مجمع سلطنتی علوم انتخاب شد و از همان زمان کارش بالا گرفت و بعدها سمت کشیش اختصاصی پرنس (دوگال) ولیعهد انگلستان را کسب کرد . در سال 1725 عنوان استاد بزرگ ماسونی پیدا کرد .

دزاگولیه عانل ارتباطی میان اشراف و محافل ماسونی بود . همو توانست در سال 1737 پرنس دوگان ولیعهد انگلستان را وارد جرگه ماسون ها کند و پیوند لژ بطرگ جهانی را با خانواده سلطنتی مستحکم کند .

به عقیده او و همکارش (جیمز آندرس) مهمترین تکلیف لژ بزرگ انگلستان همانا (دین رهایی) میباشد زیرا با قیودات مذهبی اهداف ماسونی هرگز پیش نخواهد رفت .

فراماسونری در فرانسه :

آنچه سبب گردید تا کشورهائی نظیر فراتسه و آلمان و ایتالیا در مدتی کوتاه به کام فراماسونری انگلیس کشیده شوند اخختلافی بود که بیت فئودال ها وطبقات بورژآ جریان داشت .

در این مبارزه لژ بزرگ انگلستان به خاطر مطامع خود از طبقات بورژوآ حمایت کرد و بدین طریق ماسون های انگلیس نخستین گام را در کشورهایی چون فرانسه برداشتند و اکثریت سرمایه داران نوزاد با کمک سیاستمداران امگللیسی و کارگردانان پشت پرده (گراند لژ انگلند) و (لژ متحده انگلستان) در مدت کوتاهی موفق شدند تشکیلات ماسونی را در کشورهای فرانسه ، آلمان ، اطریش ، اسپانیا ، ایتالیا ، سوئد ، هلند و روسیه رواج دهند و مقاصد سیاسی و اقتصادی خود را تامین کنند . نام اولین لژ فراماسونری در فرانسه نامعلوم است ، اما می توان (مونتسکیو)را یکی از بانیان آن دانست .

فراماسونری در آمریکا:

باآنکه عده ای از نویسندگان تاریخ فراماسونری ، تشکیل محفل ماسونی رادر ایالات متحده آمریکا قبل از سال 1717 میلادی ذکر کرده اند ، ولی در حقیقت نخستین لژ رسمی که با اجاز لژ بزرگ انگلستان در این کشور تاسیس شد به سال 1733 باز می گردد .

در همین سال شخصی انگلیسی به نام (هندی پریس) مأموریت یافت در مستعمرات انگلستان انجمنی از برادربن ماسونی تشکیل دهد . در اندک مدتی لژهای متعددی در بعضی از ایالات امریکا وجود آمدند که ریاست آنها را استادان اعظم منتخب (گراند لژ انگلند) به عهده گرفتند . گمان می رود که اولین لژ فراماسونری در بوستون پس از آن در فیلا دلفیا شکل گرفت .

قانون اساسی فراماسونری :

قانون اساسی فراماسونری در سال 1723  میلادی توسط آندرسن و دزاگولیه نوشته شد که عملا دین و مذهب را کنار گذاشت . با انتشار این قانون نامه فریاد از مجامع دینی به ویژه انگلستان برخاست و رؤسای مجامه مذهبی اشارة آندرسن را به (دینی که همه مردم به آن اتفاق داشته باشند ، طرحی برای دور افکندن مسحیت تلقی کردند . و هدف اصلی فراماسونری را نابود ساختن تعلیمات دینی دانستند .) در قسمتی از قوانین ماسونی آمده است :

(بنایان در روزگار باستان ، دین و کیش کشور و ملت را هر چه بود گردن می نهادند ولی اکنون نیک بختی را در این یافتند که دین و کیشی را گردن نهند که تمام مردم بر آن اتفاق داشته باشند و آراء و عقاید خاص خود را کنار نهاده ترک گویند ...)

تا پایان قرن هیجدهم همۀ لژهای فراماسونری این قانون اساسی را پذیرفتند ومتن و ترجمه آن را چاپ کرده و منتشر دادند .

قانون اساسی ماسونی در فرانسه ، آلمان ، ایرلند و آمریکا به ترتیب در سال های 1745 ، 1741 ، 1730 ، 1734 میلادی منتشر گردید و هر روز گسترش بیشتری یافت به طوری که امروزه ترجمه آن به بیش از هشتاد و سه زبان متداول در جهان یافت می شود . این کتاب دارای دو بخش است . قسمت اول آن به سابقه تاریخی فراماسونری و تکالیف اعضاء مربوط می گردد و قسمت دوم به رد عقاید دینی و جای گزین کردن مذهب اخلاقی به جای آن اختصاص دارد .

فراماسونری و صهیونیسم :

حقیقت آن است که شالوده فراماسونری جدید در قرن هیجدهم میلادی توسط صهیونیست ها نهاده شده و به اعتراف خود آنان سازمان هان فراماسونری را برای تضعیف ملت ها و تفوق بر ایشان ایجاد کردند . در پروتکل یهود درباره ی (سازمان مخفی یهود) یا فراماسونری آمده است :

ما در مقابل خود نقشه ای داریم که روی آن مسیر خطرناکی ترسیم شده و با طی این مسیر خطرناک بایستی آثار چند قرن دیگران را منهدم سازیم . برای تهیه وسایلی که ما را به مقصود   نایل سازند باید از بی غیرتی و بی ثباتی افراد اجتماع عدم اطلاع افراد به شرایط زندگی راحت و آسوده استفاده کرد ... چه کسی می تواند یک قدرت مخفی را از بین ببرد ؟ این قدرت مخفی قدرت ماست . فراماسونری خارجی فقط برای مخفی نگه داشتن نقشه های ماست و شعاع و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجرای آن برای همیشه بر ملت ها پوشیده است .

دلیل دیگر که ماهیت صهیونیستی سازمان فراماسونری جهانی را آشکار می کند َ، سرودهای رسمی ماسون هاست که در مراسم افتتاح لژها و سایر تشریفات مخصوص ، همراه با موزیک خوانده می شوند . این سرودها همگی از تورات اخذ شده که طی آن بارها (یهوه صبایوت) را خداوند آدمیان شناخته و همة مردم را (گوسفندان مرتع او) لقب داده است .

اصل اساسی پروتکل یهود که عامل تدوین آن (سازمان فراماسونری)است زدودن دین از جوامع بشر می باشد . صهیونیسم سر موفقیت خود را در این مسئله می داند و می کوشد که این مهم را به انجام برساند . آنان می گویند :

(از همین نظر لازم است که ما ایمان به مذهب را ریشه کن نمائیم ... و به جای آن ارقام محاسبات و موضوعات مادی را جای گزین سازیم ... تا تمام ملل درصدد منافع خصوصی خود بر آمده و برای اغراض شخصی مبارزه نموده و توجهی به دشمن مشترک خود نداشته باشند .)

شعار آزادی ، برابری و برادری که شعار فراماسونرهاست در حقیقت سخن صهیونیسم است که آنرا برای فریب ملل در دهان (برادران ماسونی) نهاده و تا کنون سود فراوانی از آن برده است و خواهد برد . (زمانی که نوبت به حکومت ما فرا رسد تکیه کلام خود یعنی عبارت آزادی ، مساوات وبرادری را عوض خواهیم کرد بلکه خودمان را با الفاظ دیگری از قبیل ((حق آزادی )) ، ((وظیفه مساوات)) و ((هدف برادری)) ادا خواهیم کرد و در نتیجه تمام حکومت ها را به استثنای حکومت خودمان از بین خواهیم برد ... ما جاه طلبی ها و حرص و آز و انتقام بی رحمانه و کینه را منحصر به خود می کنیم . ما هستیم که با ترور همه جا را احاطه می کنیم...)

در واقع سرمگویی که فراماسونری جهانی سعی دارد آن را کتمان کند (زورگویی است) که خود آن را (مکر و تزویر) معنی کرده اند و در به کارگیری آن صبر و حوصله به خرج می دهند و می گویند : (با این وسیله ما به مقاصدی نائل می شویم که مستقیما وصول به آن ها امکان پذیر نیست و این سیاست اساسی فراماسونری ما را که دیگران به اصول آن پی نبرده اند تشکیل می دهد .)

فراماسونری در ایران :

ابتلای ایران به فراموشی _فراماسونری _ در اوخر قرن هفدهم میلادی آغاز شد و منشاء آن عده ای از تجار و دیگر مردمانی بودند که به هندوستان صفر می کردند .